The Devil Wears Prada 6.0

شیطان پرادا میپوشه
ا. مریل استریپ بخاطر بازی در این فیلم نامزد اسکار بهترین بازیگر زن شده، و این در حالیه که امکان نداره یک مرد بخاطر بازی در چنین نقشی نامزد اسکار بشه!! من با دقت فیلم رو دیدم اما نتونستم بفهمم چی باعث شده برو بچه های آکادمی همچین کاری کنن! نامزدهای اسکار امسال واقعا احمقانه انتخاب شدند... نقشی تا این حد ثلب رو مادربزرگ خدابیامرز من هم به همین خوبی میتونست در بیاره
اا. به زعم من، مخاطب عمده فیلم، خانوم ها هستند -و فکر میکنم این موضوع، یه قدری رقیق بودنش رو توجیه کنه- و معتقدم بخوبی از پس راضی کردن مخاطبانش براومده... اشکال عمده فیلم به نظر من، قاطی کردن موضوعات مختلف و بی ربط: از چالش های عاطفی زندگی صنعتی امروز تا سردی و سختی پشت صحنه صنعت چند میلیارد دلاری مد و تلاش بیهوده برای موعظه تماشاگر هاست، شاید اگر یکی از این موضوعات -زندگی عاطفی اندی یا زندگی کاری ایشون- به تنهایی محور قرار میگرفت با فیلم محکم تری روبرو میبودیم
ااا. بطور کلی فیلم به شعور تماشاگر توهین نمیکنه و همین یک مزیت به حساب میاد. من به این فیلم 6.0 از 10 میدم، و دیدنش رو مخصوصا به خانومها توصیه میکنم

Apocalypto 8.0

آپوکالیپتو

هیچ تمدن بزرگی بدست دیگری نابود نخواهد شد! مگر زمانی که از درون نابود شده باشد. "ویل دورانت"

الف. زمانی که تمدن مایا ها دوران طلائی خود را پشت سر میگذاشت، دهکده "چنگال یوزپلنگ" -فرزند رئیس قبیله- مورد هجوم وحشیانه سردار مایا ها قرار میگیرد. مردان قبیله برای قربانی -حدس بزنید برای کی: خدا- به اسیری گرفته شده، به زنان تجاوز میکنند و آنان را به کنیزی میگیرند. این در حالیست که "چنگال یوزپلنگ" موفق میشود، قبل از اسارت، همسر حامله -در حقیقت پا به ماه- و فرزند کوچکش را در چاهی خشکیده مخفی کند. داستان فیلم وقایع "چنگال ی..." و همسرش را بطور موازی دنبال می کند.
ب. وقتی مل گیبسون بعد از "مصائب مسیح" دوباره سراغ داستانی غیر متعارف رفت، بسیاری شکست وی را محتوم میدانستند، سایرین نیز -مثل خود بنده- تصور نمیکردند کار دندان گیری از این یکی عاید شود. دلیل روشن آن هم این بود که موضوع مصائب مسیح -از حیث روایت گستاخانه و عدم رعایت بسیاری پیش شرط ها- به ذات جذابیت انکار ناپذیری داشت. لیکن داستانی راجع به قوم منسوخ مایا، آنهم به زبانی مرده، هیچ کدام از این مزایای رقابتی را بالقوه در خود ندارد. با این وجود مل گیبسون با اراده ای محکم همه این طعنه ها را نادیده گرفت و طبل خود را هرچه بلندتر کوفت! نکته جالب برای ما ایرانی ها اینکه داستان فیلم توسط البته خود مل گیبسون و جناب آقای "فرهاد صفی نیا" نوشته شده، و جناب صفی نیا-که براش آرزوی موفقیت میکنم- در تهیه فیلم هم همکاری داشتند. -گرچه من بوئی از وطن پرستی نبردم، ولی نمیتونم انکار کنم که یه جورائی خوشحال شدم-
ج. فیلم ضرباهنگ مرگباری داره و انصافا تا آخرین لحظه از نفس نمیفته، پایان بندی فیلم هم با شکوه و بیادماندنیست-هم به لحاظ روایی و هم از نظر مفهومی-، فیلم همینطور، به شدت غیر قابل پیش بینیه، گرچه گاهی اوقات میشه احساس کرد، کارگردان پشت دوربین-هرکی هست- آدم کهنه کاری نیست! اما کارگردانی، و البته صحنه آرائی -که در همچین فیلمی خیلی اهمیت پیدا میکنه- حرف نداره. بازی ها همه خوبند -قطعا خیلی خوبتر از عزیزانی که امسال نامزد اسکار شدند!!!!- و فیلم از هر جهت نمره قبولی میگیره. اگرچه خشونت یکی از عوامل قالب فیلمه، اما به زعم من، از اون یک اکشن نمیسازه، چه بسا اقتضای فضا، مکان و داستان چنین خشونت عنان گسیخته ای رو ایجاب میکنه.
د. گرچه فیلم در سه رشته نامزد اسکار شده، اما به زعم حقیر، حقش بیش از این ها بود. گرچه خود فیلم ادعایی نداره و داستان هم هرگز سعی نمیکنه از اونچه باید، عمیق تر باشه، اما به خاطر داشته باشیم، مل گیبسون مثل بقیه هم ردیف هاش میتونست در بازسازی یک فیلم مزخرف دهه شصت یا تبدیل به فیلم کردن یه سریال عوضی دهه هشتاد بازی کنه!! یا مثلا اسلحه مرگ بار پنج و شش و هفت!!! رو همزمان -اونجوری که این روزها مدشده- بسازه-و پول هم در بیاره- اما در مقابل تمام شهرت و محبوبیتش رو -و البته پولش رو- به چالش میکشه و کاری رو انجام میده که هیچ کس دیگری در تمام سرزمین مقدس-هالی وود- نمیتونه حتی خوابش رو ببینه و سر بلند هم بیرون میاد. به نظر من آپوکالیپتو یکی از بهترین های 2006 بود و سایر دست اندرکاران محترم باید چشم هاشون رو بشورن و جور دیگری ببینن، شاید این همه شاهد تقلید و تکرار و دوباره سازی نباشیم... دیدن این فیلم رو به هر کسی که طاقت دیدن خون و مقدار متنابهی موضوعات چندش آور -که ترجیحا اینجا عنوان نمیکنم!!- داره، پیشنهاد میکنم
من به این فیلم 8.0 از 10 میدم


Blood Diamond 6.0

الماس خونین

اگه تو کره زمین به دنیا اومدید، باید به فیلم های پر مدعی، موعظه وار و ساده لوحانه عادت کنید. الماس خونین یکی از همین فیلم هاست
سال 1999، زمانی که بزرگترین دغدغه جهان فساد اخلاقی رئیس جمهور امریکا بود، شبه نظامیان سیرالئون برای در دست گرفتن معادن الماس دست به هر وحشی گری میزدند... داستان فیلم، در این فضا، ماجراهای دو نفر -یک سفید پوست قاچاقچی الماس، و یک ماهیگیر بومی- رو برای یافتن یک الماس قیمتی، به تصویر میکشه.
فیلم پره از چاله چوله های ریز و درشت و بسیاری قسمت ها انگار شانسی کنار هم چیده شدن، بدمن فیلم -آرنول ووسلو، همون مومیایی فیلم مومیایی- یکی از خنده دار ترین و مهمل ترین بدمن های تاریخ سینماست و پایان بندی فیلم هم احمقانه ترین و ساده لوحانه ترین پایان بندی -بدون شک- پنج شش سال گذشته است
از نکات مثبت فیلم میشه به طبیعت بسیار زیبای سیرالئون اشاره کرد، و کارگردان محترم با تسلط کامل هر 3 دقیقه یکبار یک لانگ شات از طلوع، غروب، لنگ ظهر، بوق سگ و... اون سرزمین برای رفع کسالت نشونتون میده.
من با ارفاق به این فیلم 6.0 از 10 میدم
و تماشای این فیلم رو فقط برای افرادی که آی کیو دو رقمی داشته، و اصلا زبان انگلیسی بلد نیستند توصیه میکنم.


Happy Feet 1.5

شادپا
بدون شک مایوس کننده ترین فیلم سال 2006 همین پاهای شاد (هپی فیت) بود. تریلر فوق العاده خیره کننده و صدا پیشگان تراز اول باعث شده بودند که خیلی ها حساب ویژه ای برای این فیلم باز کنند.
داستان احمقانه پاهای شاد -یا بقول من "شادپا"- راجع به پنگوئنیه که نمیتونه -برخلاف اسلافش- برای جلب جنس مخالف آواز بخونه!! و در عوض میتونه خوب برقصه -که البته همچین خوب هم نمیرقصه-... (پنگوئن های محترم باید یه سر به تهران بزنن و راه حل های آلترناتیو جلب جنس مخالف رو از همشهری های عزیز یاد بگیرند!! اون وقت میفهمن کاری که میشه با یه مشت روغن و واکس مو و رژ و ریمل کرد ارزش فیلم ساختن نداره!!!) -اضافه میکنم: اگه پنگوئن محترمی الان مشغول خوندن این صفحه است، اصلا راه حلی که فعلا مد شده رو توصیه نمیکنم، منظورم شیشه پائین و صدای آهنگ گوش نواز اووسین اووسینه...- ا
در مورد خصوصیات مثبت فیلم، میشه به صداپیشگی عالی رابین ویلیامز -مثل همیشه- اشاره کرد، که فرسنگ ها با بقیه صداپیشگان بی استعداد فیلم -نیکول کیدمن یا الیجاه وود- فاصله داره، ضمنا مدلینگ شخصیت ها و افکت های بصری هم انصافا خوبند
بیانیه اخلاقی -بخونید موعظه- فیلم ساده لوحانه و سیر روائی داستان آشفته و احمقانه است (به عبارت دیگه با تماشای این فیلم به شعورتون توهین کردید)، ضمنا شوخی های فیلم انگار قالبا برای بزرگسالان طراحی شده و این شبهه رو که شاید با یک محصول صرفا سینمای کودک طرفیم، کاملا برطرف میکنه
انیمیشن یک ساعت و چهل دقیقه ا ی برادران وارنر، ضمنا، با یکصد و هشتاد و پنج میلیون دلار فروش، ثابت کرده که میشه آشغال رو در بسته بندی های شکیل و با چاشنی اسامی ستاره های معروف براحتی قالب دنیا کرد

من به این فیلم 1.5 از 10 میدم، -اونم گل روی رابین ویلیامز- که در نوع خودش رکوردی محسوب میشه، ضمنا تماشای اون رو به هیچ بنی بشری توصیه نمیکنم

We are Marshal 7.0

ما مارشال هستیم
با حضور
متیو مک کاناهی: در وضعیت جنرال ازش خوشم میاد، تو این فیلم هم بنده خدا سعیش رو کرده بود، بخصوص لهجش منو گرفت(بعضی وقت ها فکر میکنم آهنگران بچه طرفهای ویرجینیا یا حاشیه می سی سی پی بوده!!! -منظورم لهجه جنوبیه-) ا
دیوید استرثهرن: به نظر من حق ایشون رو خوردند، انصافا یک سر و گردن از رابرت دنیرو و آل پاچینو بالاتره، سال گذشته هم بخاطر شب بخیر و بخت یارتان باد نامزد اسکار شد که متاسفانه نگرفت
نمیدونم هالیوود چه مرگشه!! یه مرتبه دو تا فیلم تاریخی راجع به دو تا اسطوره با هم(تروی و الکساندر)، یه دفعه دو تا فیلم راجع به جادوگرا با هم (ایلوشنیست و پرستیژ) و .... میتونم صد تا مثال بزنم... بهرحال انگار این بار قرعه بنام ورزش راگبی -همون فوتبال امریکائی- خورده و همین موضوع کار رو برای مارشال ها سخت تر کرده، گرچه "ما مارشال هستیم" داستان و رویکرد متفاوتی نسبت به "شکست ناپذیر" داره، اما خواه ناخواه این دو با هم مقایسه میشن... و در مقام مقایسه اوضاع خیلی بنفع مارشال ها نیست
فیلم راجع به سقوط هواپیمای حامل تمام اعضای تیم -و کادر فنی- به دانشگاه در یه شهر کوچک در ویرجینیاست. بعد از مرگ همه اعضای تیم، به اصرار عده ای از طرفداران، تصمیم بر این میشه که تیم از نو ساخته بشه.... بازی ها بنظر من که خوب بود و داستان که بر اساس واقعیت هم هست معقول پیش رفت، قسمت نخست فیلم -قبل از سقوط هواپیما- به زیبائی باعث شده تماشا گر با بازماندگان احساس همدردی کنند.... بازی رابرت پاتریک(همون آدم جیوه ای فیلم ترمیناتور!!) در نقش مربی مرحوم تیم خیره کننده است... -بی صبرانه منتظر فیلم مارینش ام- ولی چه میشه کرد، در بهترین حالت با یه فیلم متوسط روبرو هستیم... شاید بشه گفت ارزش یه بار دیدن رو داره (اما نه با اطمینان) {با این فرض که خواننده مجرده و/یا فیلم خواره!} اما اگه میخواین با خونواده یه فیلم زیبا ببینید به نظرم انتخاب خیلی خوبیه

من به این فیلم 7.0 از 10 میدم

300 before watch

سیصد
قبل از تماشا

روایت گر نبرد خونین سیصد نفر سردار اسپارتان به سرکردگی لئوناید شاه در مقابل ارتش بیشمار و تا بن دندان مسلح ایران باستان! است.
300، اقتباسی ست آزاد از کامیک بوک جناب فرانک میلر (سین سیتی)، و سبک بصری آن، -انصافا- هوشمندانه و -البته- به زیبائی به پرده نقره ای منتقل گردیده، اضافه میکنم "فرانک میلر" از معدود هنرمندانیست که توانسته سبک بصریش را به فیلم های اقتباس شده از آثارش، دیکته کند، و این نیست مگر بخاطر یگانگی و عمق پیوند مفاهیم، معانی و تصاویر!! -البته به نظر بنده- ا
اضافه میکند، 300، در سال 1998 بصورت محدود توسط انتشارات اسب سیاه به طبع رسیده بود.
به زعم یکی از منتقدین، 300، بیانگر این نکته است که کامیک بوک ها صرفا محدود به ابر قهرمان ها نیستند و از ظرفیت بالقوه انتقال غنای ادبیات تاریخی و همینطور سایر ژانرها نیز برخوردارند
اما، فیلم 300، مخالفینی هم دارد، که اکثر قریب به اتفاق آن ها را ایرانیان تشکیل میدهند!!! و دلیل آن نیست مگر توهین آشکار و چند سویه به تمدن ایران باستان! نخست اینکه ایرانیان در این فیلم سیاه پوست تصویر شدند!!! -که بی نهایت جای سوال دارد: آیا می شود راجع به تمدنی چنین کهن نوشت و تصویر کرد، و کلیاتی تا این حد بدیهی را نادیده انگاشت!؟- از آن گذشته ارتش کذایی ایران باستان با هزاران هزار سرباز تا دندان مسلح و سیصد نفر؟؟ -بنده لغت فراسوی فانتزی را پیشنهاد میکنم!!؟- ((در یکی از فروم های این فیلم، ظریفی نوشته بود: اگر ارتش بقول شما میلیونی ایران باستان **** میکردند،-گلاب به روتون- ، سیلاب جاری شده برای فرو بردن آن سیصد نفر کافی بود)).
در مقام دفاع اگرچه، یکی از دست اندرکاران فیلم عنوان کرده بود که این فیلم بهیچ وجه قصد روایت رخدادهای تاریخی را نداشته و صرفا فانتزی و بر اساس کمیک آن است.. -بنظر من با عقل جور در میاد، البته تا فیلم رو ندیدیم-
بد نیست اضافه کنم، این فیلم معیار مناسبی برای سنجش میزان محبوبیت ما در دنیا نیز هست!! کافی ست سری به فروم های متنوع سرتاسر اینترنت بزنید تا خودتان ملاحظه کنید... ((شخصا کلی حالم گرفته شد... اگه طاقت ندارید یا تازه قلبتون رو عمل کردید اصلا پیشنهاد نمیکنم.))

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
بروز رسانی: این متن، مدت ها قبل از آغاز سر و صداهای فیلم سیصد نوشته شده، امیدوارم دیدگاه دموکرات بنده روح وطن پرست هیچ یک از عزیزان را نخراشیده باشد!! ضمنا دراین فاصله موضوعات متنوعی در مورد فیلم اتفاق افتاده که بنده گذاشتم برای بعد از تماشای آن. تا آنموقع...

Invincible 8.0

شکست ناپذیر
با حضور
- مارک والبرگ: نیم ساعت بعد از اینکه کلی بهش بدوبیراه گفتم -تو یادداشتم راجع به فیلم مرحوم- کاری کرد که از هرچی گفته بودم پشیمون شم!! علیرغم جسته نه چندان مناسبش -قد کوتاه و استخوون بندی متوسط- کاملا در نقش باور پذیر و درخشان بود
- گرگ کنیر: آخرین فیلمی که ازش دیدم -لیتل میس سان شاین- بود، به نظر میاد بعد از عمری خاک صحنه خوردن کم کم داره شناخته میشه
- الیزابت بنکس: خدا انشاءا.. صحیح و سالم نگهشون داره!!!!! هزارماشاءا...!!!!!!! برای زیارت مجدد ایشون باید تا اسپایدرمن 3 صبر کنیم
مدیر فیلمبرداری و کارگردان:
- اریکسون کور، ایشون اصولا یکی از بهترین مدیران فیلمبرداری سینمای حال حاضر دنیا تشریف دارند -میگین نه؟ پی بک مل گیبسون رو ببینید- که پاشون رو تو کفش کارگردان ها فرو فرمودند... و اگه همین جوری پیش روی بفرمان بنده شخصا و راسا از مارتین اسکورسیزی خواهش میکنم دیگه فیلم نسازه و بخوابه که این آقا بیداره... لااقل به نظر من کارش بسیار عالی بود، و معتقدم باید اسکار بهترین فیلمبرداری رو از همین حالا واسه این فیلم کنار گذاشت
جریان فیلم:
- فیلم، زندگی واقعی وینس پاپالی رو به تصویر میکشه. یک معلم سابق تک افتاده -به هر معنای ممکن بازنده- که همسرش ترکش کرده و روزگارش رو با کار کردن تو یه میخونه میگذرونه. به نظر میرسه تنها چیزی که وینس و هم پالکی هاش دارن تیم فوتبال شهرشونه، و زمانی که مربی جدید این تیم برای کشف استعدادهای جدید از همه واجدین شرایط برای بازی در تیم دعوت میکنه، فصل جدیدی در زندگیش گشوده میشه!! فیلم بی ادعاست و داستان سر راستی داره که بر اساس فرمول قدیمی بازنده با تلاش برنده میشه، طراحی شده و احتمالا تماشاگر با آی کیو بالای 50 از همون ابتدا میتونه آخر فیلم رو حدث بزنه. اما سیر روایی انقدر خوش ساخت، بازی ها انقدر درخشان و مینی داستان های جانبی انقدر جذاب از کار دراومدن که تونستن از این فرمول دسته چندم یه فیلم 5 ستاره بسازن. البته حفره هایی هم در داستان وجود داره و کار بازیگرها بعضی جاها تا متوسط پایین میاد اما، هیچ کدوم از اینها باعث نمیشن تماشاگر، لذت کمتری از فیلم ببره
ضمنا، فصل آغازین فیلم، به نظر من یکی از بیاد موندنی ترین تیتراژهای تاریخ سینماست... -از حیث زیبائی بصری، و نه از بعد مفهومی- ا
من به این فیلم 8.0 از 10 میدم

Departed 7.0

مرحوم
با حضور: - آقا جک نیکلسون (ص) (ع) (عج) که انشاءا.. خدا عمر با عزت بهش بده حالاحالاها در خدمتمون باشه (بعد از 120 سال خدای نکرده اگه... انشاءا.. نور به قبرش بباره)، نکته کنکوری: تو یاهو موویز در کردیت فیلم دو بار اسم جک رو نوشتن!! جالبه شاید چون دو برابر خوب بازی میکنه!!!!!؟ - لئوناردو دیکاپریو، که کم کم تو این قحطی هنرپیشه قابل اعتنای جوون، داره واسه خودش رزومه ای دست و پا میکنه - مت دیمون که علیرغم استعداد فوق العادش خیلی کم کار شده، دیگه فیلمنامه نمینویسه و مثلا این بهترین کاریه که تو یه سال اخیر انجام داده - مارک والبرگ که کم کم داره تو نقش آدمای کله خر داش مشدی..... اینجوری بگم، داره جای بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی را یکجا برای کل امریکای شمالی -و یه بخشی از اروپای غربی!!!!!!! میگیره. پیش بینی میشه فیلم بعدیش، پاشنه طلا، در کنار جسیکا آلبا باشه - مارتین شین: پدر چارلی شین خودمون، که هنوزم گاهی، دوران خوش بازنشستگی رو رها میکنه و یه سری به پرده نقره ای میزنه کارگردان: آقا مارتین اسکورسیزی، که جون به جونش کنی جائی غیر از نیویورک نمیتونه فیلم بسازه!!!! با وجودی که فیلمنامه این فیلم در بوستون میگذره به دلیلی که بر من نامعلومه بیشتر فیلم رو تو نیویورک فیلم برداری کرده و بعضی جاهای فیلم این موضوع تابلوهه(خدا لعنت کنه اونیکه فارسی رو اختراع کرد) ا داستان فیلم، درگرماگرم یک جنگ سرد بین گروه های سازمان یافته تبهکاران و نیروهای پلیس، زندگی دو نفر رو از کودکی تا جوانی دنبال میکنه، جائیکه دست تقدیر یکی رو(لئوناردو) به عنوان نیروی نفوذی از طرف پلیس وارد دنیای زیر زمینی کرده و اون یکی رو(مت دیمون) از دنیای تبهکاران به نیروی پلیس میفرسته، فیلم حرف های زیادی برای گفتن داره و سوژه داستان هم زمینه مناسبی برای قوام اومدن این حرف ها ایجاد کرده، از اون طرف بازی ها همه حرفه ایند... اما...!!، اما دستاویز قرار دادن فرمول های رایج و دستمالی شده حتی اگه از طرف اسکورسیزی باشه، بگیر نگیر داره... فیلم تا حد زیادی تکراریه! گرچه استثناء این یکی بازسازی نیست اما بوی کهنگی میده... و متاسفانه هیچ وقت موفق نمیشه از سطح عبور کرده و به عمق بره.... بعضی سوراخهای فیلم نامه هم این موضوع رو تشدید کردند و متاسفانه اسکورسیزی ایندفعه -به نظر من- چندان موفق نبوده... گرچه، هنوز یکی از بهترین فیلم های ساله و تو این قحطی فیلم خوب باید خیلی هم ازش متشکر بود... ولی حیف، من به این فیلم 7.0 از 10 میدم، با این وجود اون رو یکی از 10 فیلم برتر سال 2006 میدونم

Casanova 8.0

کازانوا

کازانوا، به عبارتی مشهور ترین عاشق پیشه تمام زمان هاست -به عبارت دیگری مشهور ترین فاسق تمام زمان هاست- و بدون شک دستمایه مناسبی برای ساخت فیلم از روی ماجراهای ایشون. تا جائیکه لااقل من میتونم 4 تا فیلم از این شخصیت بخاطر بیارم. آخرین نسخه این فیلم محصول 2005 و با بازی هیث لجر ، اولیور پلات(ع) -که خیلی ازش خوشم میاد-، جرمی آیرونز-که نسخه بریتیش خود منه-، لنا اولین-مادرسیدنی در الیاس!!- و تعداد قابل توجهی خانم خوشگل که خداوکیلی موجبات بالارفتن آدرنالین آدم رو فراهم میکنن!!!!؟
فیلم در ایتالیای قرن هیجدهم -تحت سلطه کلیسای کاتولیک- میگذره و تحول کازانوا و تلاش ایشون برای رسیدن به عشق واقعی -برای اولین بار- رو بازگو میکنه و برغم پایان بندی سرهم بندی شده -خیلی متوسط- کاملا موفق هم میشه... بارز ترین ویژگی این نسخه کازانوا -نسبت به قبلی ها- در اینه که این دفعه رومانس در کانون توجهه در حالیکه در قبلی ها سکس وجه قالب داشت... شاید هم مقررات سختگیرانه کنترل محتوی باعث شده با اینکار حوزه مخاطبینشون رو گسترده تر کنن، بحرحال بر خلاف نسخه های قبلی این دفعه 90 درصد فیلم تو اتاق خواب فیلم برداری نشده!! که اتفاقا همین موضوع این یکی رو چند سر و گردن بالاتر از اسلافش قرار میده...!؟
بازی ها اکثرا خوبن، اتفاقا هیث لجر مادر مرده-که همیشه به بی استعدادی متهمه- این دفعه خشکی سابق رو نداره و کاملا در نقشش جا افتاده -چه بسا بهترین نقش دوران بازیگریش رو تجربه کرده-، اولیور پلات محشره و جرمی آیرونز پشت نقاب آهنیش یه طنز زیر پوستی قابل ملاحظه ارائه میکنه

من به این فیلم 8.0 از 10 میدم

Primal Fear 7.0

پرایمال فیر
من هیچ وقت مترجم خوبی نبودم، این یاهو هم فارسی و انگلیسی رو در کنار هم درست نشون نمیده بنابراین تصمیم گرفتم همه چی رو فارسی بنویسم... بحرحال همینی که هست... هرکی خواست خودش ترجمه کنه، میشه یه چیزی تو مایه های ترس اصلی
هنرپیشه ها: ریچارد گیر(که زیاد ازش خوشم نمیاد) و ادوارد نورتون (که خداوند همیشه واسمون صحیح و سالم نگه دارش) ا

درام دادگاهی یکی از ژانرهای مورد علاقه منه. متاسفانه اکثر فیلم های این ژانر مقدار زیادی دور از واقعیت هستند و فیلم نامه نویس ها برای تزریق هیجان بیشتر به فیلم، کاری میکنند که وکلا، قضات و در بیشتر موارد دادرس ها احمق به نظر بیان ... -غیر از فیلم هایی که از کتاب های جان گریشام اقتباس شدند البته(مثل موسسه حقوقی با بازی آقا تام کروز (ع)) متاسفانه پرایمال فیر تا حدی به این ورطه افتاده اما انصافا خوب تونستن جمعش کنن و حماقت دادرس و دادگاه به حداقل رسیده... از اون طرف بازی محشر ادوارد نورتن -که موقع این فیلم خیلی جوون بوده!!!!- باعث شده نقش ریچارد گیر فوق العاده کمرنگ بشه... ضمنا چون فیلم قدیمیه خیلی ها رو میشد جوون دید مثل جان ماهونی-پدر فریزیر در سریال فریزیر- که تو این فیلم خیلی جوون تره وتری او کوئین -رئیس پروژه رامبالدی سی آی ای در سریال الیاس- که اینجا یه کمی مو و البته سبیل داره
در مجموع فیلم نامه خوب، چرخش های بجا و یه داستان متوسط با بازی های عالی باعث شده این فیلم ارزش دیدن رو داشته باشه

من از 7.0 به این فیلم 10 میدم

Rocky Balboa 9.0

راکی بالبوا

واقعا کار سختیه، نه حتی سخت هم نیست، تقریبا غیر ممکنه!! جدا غیر ممکنه تماشای یه فیلم بتونه منو گریه بندازه!!!!؟ من تا حالا ان تا فیلم از ژانرهای مختلف با داستان های متعدد و کارگردان ها و هنرپیشه های متفاوت دیدم.. اما این اتفاق هرگز نیفتاده... آره یه جورایی غیر ممکن به نظر میاد
ولی یه فیلم همین چند روزه پیش تقریبا تونست موفق شه!!؟ حدس بزنید کارگردان ، نویسنده و هنرپیشه نقش اولش کی بود: سیلوستر استالون !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟
اگه یه هفته پیش سر اینکه سیلوستر استالون بتونه فیلمی بسازه که منو گریه بندازه با هام شرط میبستید حاضر بودم تمام زندگیم رو با خیال راحت بذارم وسط... عجیبه ، زندگی پره از این اتفاقهایی که نمیتونی تصورشو کنی... بحرحال
راکی بالبوا-یا بقول خودمون همون راکی 6- داستان بوکسور بازنشسته ای رو روایت میکنه که بعد از مدت ها دوباره تصمیم میگیره به رینگ برگرده و مقابل قهرمان روز دنیا قرار بگیره!!! سوژه سوژه جدیدی نیست، داستان رو میشه از همون اول پیش بینی کرد و بازی ها کاملا معمولی اند... سیلوستر همون سیلوستر و برت یانگ همون برت یانگه
اولین راکی 1976 اکران شد... سیلوستر استالون با اون فیلم معروف شد و بخاطرش یه اسکار برد!! همه فکر میکردند یه رابرت دنیروی دیگه متولد شده، که البته بعد فهمیدن یک کمی اشتباه کرده بودن!! گرچه به نظر من استالون کارنامه خوبی داره
اما فیلم واسه من -و شاید واسه خیلی های دیگه- چی بود؟ سالها و سالها خاطره... راکی یک رو انگار هزار سال پیش دیدم!! تو یه پروژکتور سوپر 8 میلیمتری!؟ راکی یک رو موقعی دیدم که ویدئو حروم بود!!! و لازم نیست اشاره کنم با چه مسخره بازی تونستم اون فیلم رو جور کنم
این قافله عمر عجب میگذرد.... جدی جدی با دیدن این فیلم هزاران خاطره تو وجودم زنده شد... و واقعا گذر عمر رو حس کردم... دارم پیر میشم
من به این فیلم 9.0 از 10 میدم

Casino Royale 7.0

کازینورویال

نمردیم و این یکی جیمز باند رو هم دیدیم، جناب آقای دانیل کریگ محبت کردند-به نظر من غلط کردند- و جای پیرس برازنان رو گرفتند... من یکی هنوز نا امید نیستم... بعد از اینکه جرج لازنبی با فیلم: در خدمت سرویس مخفی علیاحضرت، افتضاح کرد، دوباره شون کانری به قالب جیمز باند برگشت ، امیدوارم این در مورد پیرس برازنان هم اتفاق بیفته... نکته اینجاست که همه نقدها خوبه!! همه گفتن فیلم حرف نداره و دانیل کریگ جانشین برحقیه، نمیدونم... قبول دارم فیلم بد نبود و خوب جمع شد ولی هرچی بود جیمز باند نبود .و این یارو هم هرکی بود جای پیرس رو نمیتونه بگیره... ضمنا اولین فیلمی بود که توش خبری از کیو و آر نبود!! البته انقدر ازش تقلید کردن که باید بهشون حق هم داد...


ولی از همه مهمتر، حتما میدونید که جیمز باند یه تبلیغاتچیه منحصر بفرده و هرچیزی که ازش استفاده میکنه یه اسپانسر گردن کلفت داره... از ریش تراش فیلیپس و ساعت اومگا گرفته تا آستون مارتین و ... حدس بزنین گوشی موبایلش چی بود؟؟؟ فکر کنین من نصفه شب -موقع تماشای فیلم- وقتی چشمم افتاد به : ام 600 آی سونی اریکسون چه حالی شدم!!!؟ نیشم تا بناگوش باز شد.... خلاصه این جیمز باند هرچی نداشت، گوشی موبایل من رو داشت!!!؟ دمشون گرم... انشاا.. جیمز باند بعدی ساعتشم تیسوت باشه...

در مجموع من به این جیمز باند 7.0 از 10 میدم، که برای یه جیمز باند بدون شون کانری و پیرس برازنان رقم واقعا خوبیه