Jackie Brown 8.0
الف. جکی براون، زن میانسالی ست که بعد ازعمری خدمت در خطوط معتبر بین المللی،--بخاطر حمل مواد مخدر و دردسرهائی از این قبیل-- کاری بهتر از مهمانداری مزخرف ترین خط هوائی مکزیک پیدا نکرده. حقوق کم، مزایای ناچیز و پیری که عنقریب به سراغش خواهد آمد چنان او را از آینده میترسانند که از سر ناچاری دست به همکاری با یک قاچاقچی اسلحه بنام "اوردل" زده و محموله های پول نقد او را بطور غیرقانونی از مرز هوائی مکزیک وارد کشور میکند. همه چیز خوب پیش میرود، تا اینکه یکی از هم دستان اوردل --که به تازگی دستگیر شده-- سر نخ به دست پلیس میدهد، و آنها هم بلافاصله جکی براون را حین حمل پول بازداشت میکنند. جکی دو انتخاب پیش رو دارد: یا با پلیس همکاری کرده و دست اوردل را در دست آنها گذاشته، و به این وسیله از به زندان افتادن و اخراج شدن از کار جلوگیری کند. یا اینکه پیشاپیش بهای زندانی شدنش را از اوردل گرفته و دیگر نگران شغل و آینده اش نباشد. همه این اتفاقات مصادف شده با یک معامله بزرگ برای اوردل، و او نیاز به پانصد هزار دلار پول نقد برای جوش دادن معامله اش دارد... اینجاست که راه سومی به نظر جکی میرسد...!
ب. اینکه تارانتینو که بود، و چه شد که در بازه ای به این کوتاهی جقه اش چنین بر عرش میساید! را با اجازه شما به زمان دیگری موکول میکنم --اگر عمری و حالی بود، در آن باره هم خواهم گفت--. تا اینجایش را خیلی از شما میدانید: جکی براون، سومین فیلم بلند او بود، و در حالی عرضه شد که همه دنیا انتظار "داستان عامه پسند" شماره دو را داشتند. و حتما خیلی هایتان بخاطر دارید که تقریبا همه از تماشای این فیلم نا امید برگشتند --منجمله خود بنده--، درحالیکه دلیل آن ضعیف بودن فیلم، ایراد فیلمنامه یا بازی های بد نبود: موضوع اینجا بود که همه برای تماشای فیلم دیگری رفته بودند. این در حالیست که بعد از شنیدن صحبت های تارانتینو و تماشای مجدد فیلم به نظر میرسد تصمیم او برای تکرار نکردن نعل به نعل تجربه قبلی اتفاقا کار بسیار خوبی بوده، و از آن مهمتراینکه جکی براون، فیلم بسیار دیدنی و خوش ساختی ست، فقط: باید قصه عامه پسند را فراموش کنید، و فارغ از نام تارانتینو به تماشای این اثر غافل گیر کننده و ظاهرا بی ادعا نشسته، و از آن لذت ببرید.
البته گذشته از این حرف ها، یقینا خواهید توانست دست کم دوجین از عناصر منحصر بفرد تارانتینو را در این فیلم پیدا کنید، که از مهمترین آنها میتوان به دیالوگ های ساده --و برآمده از فرهنگ عامه-- دو پهلو و در عین حال منحصر بفرد، , و همینطور عدم رعایت توالی زمانی و پیشرفت چند داستان بصورت موازی اشاره نمود. ضمنا به زعم کاهش چشمگیر میزان خشونت، میتوان این فیلم را، خانوادگی ترین! اثر تارانتینو بحساب آورد. --با این حال باید توجه داشت که حتی خانوادگی ترین اثر او نیز برای افراد زیر هیجده سال توصیه نمیشود!--
ج. انگار تبدیل به یک رسم شده باشد: هربار به هنرپیشه ای گیر دادم، حداکثر دو پست آنطرف ترناچار به عذر خواهی شدم! اول مارک والبرگ، بعد ویل اسمیت، حالا هم رابرت دنیرو... ساموئل جکسون ویژگی خاصی دارد، آنهم این است که حضورش باعث فراموش کردن سایرین میشود، به عبارت دیگر قالبا کنار هرکه قرار گرفته، تمام تلاش های طرف را خنثی و او را تبدیل به یک شبح نموده است. اما حتی حضور وی نتوانسته تاثیری روی دنیرو بگذارد: او --دنیرو-- که نقش یک تبهکارجزء، پا به سن گذاشته و حبس کشیده را بازی میکند، چنان روحی به شخصیت مزبور دمیده که از تماشایش میتوانید مزه آب خنک خوردن در زندان را بخوبی زیر دندانتان حس کنید! گذشته از حضور پرفروغ دنیرو، طبق معمول با کلکسیونی از هنرپیشگان تراز اول روبرو هستید که نظیرش را در دکان کمتر کارگردانی میشود پیدا کرد: مایکل کیتون، که لباس بتمن را از تن درآورده و نقش یک پلیس ویژه را جان داده، رابرت فارستر، که صدقه سر نقشش در این فیلم نیم دوجین نامزدی جوایز متعدد نصیبش گردید، بریجت فوندا که به عنوان نسل سوم خانواده معظم فونداها --نوه هنری و دختر پیتر فوندا-- گام بزرگی --در نقش یک... چه عرض کنم-- برداشته، پم گریر، که کوئنتین اصلا نقش جکی براون را سفارشی برای او نوشته است، و حتی کریس تاکر! که حضور در این فیلم یقینا برایش افتخار بزرگی بوده است...
د. چند نکته جالب در مورد جکی براون:
- فیلمنامه اقتباسی ست از کتاب "یک شات عرق" المور لئونارد
- جکی براون در کتاب یک زن سفیدپوست تشریح شده بود. تارانتینو که نقش را مخصوص پم گریر --سیاه پوست-- نوشته بود، پس از نگارش فیلمنامه و موقع مرور کتاب متوجه قضیه شد!
- جائی که جکی غذا میخورد --بار تیریاکی دونات-- همان رستورانی ست که در داستان عامه پسند، مارسلوس --درست قبل از تصادف با بوچ-- با غذا از آنجا بیرون میاید!
- کت و شلواری که جکی میخرد، همان لباسی ست که "میا" در داستان عامه پسند--موقع بیرون رفتن با جان تراولتا-- پوشیده بود!
- دستگاه پیغام گیر منزل جکی صدای خود کوئنتین تارانتینو ست!
- هوندای سفید جکی، همان اتومبیل "بوچ" در داستان عامه پسند است!
- ساموئل جکسون لاینی دارد --که به دلیل عدم رعایت موازین اخلاقی از تکرار آن معذورم!-- که آن را هم در داستان عامه پسند و هم در شفت تکرار کرده است. --در صورت اصرار بر سردرآوردن با خودم تماس بگیرید--
- صحنه ای که اوردل تلاش میکند برمونت را راضی به دراز کشیدن در صندوق عقب خودرو کند، از داخل صندوق عقب فیلمبرداری شده!. عین همین صحنه در "داستان عامه پسند" و قبل از آن در "سگدونی" هم تکرار شده است.
- یکی دیگر از نکات جالب --و به همان میزان بی ربط-- تابلو نقاشی اتاق نشیمن ورنیتا گرین در "بیل رو بکش" است. باور میکنید اگر عرض کنم نقاش تابلو برادر جکی براون "پم گریر" بوده؟.
همینطور درباره فیلم بخوانید: جر و بحث اوردل و لوئیس
ب. اینکه تارانتینو که بود، و چه شد که در بازه ای به این کوتاهی جقه اش چنین بر عرش میساید! را با اجازه شما به زمان دیگری موکول میکنم --اگر عمری و حالی بود، در آن باره هم خواهم گفت--. تا اینجایش را خیلی از شما میدانید: جکی براون، سومین فیلم بلند او بود، و در حالی عرضه شد که همه دنیا انتظار "داستان عامه پسند" شماره دو را داشتند. و حتما خیلی هایتان بخاطر دارید که تقریبا همه از تماشای این فیلم نا امید برگشتند --منجمله خود بنده--، درحالیکه دلیل آن ضعیف بودن فیلم، ایراد فیلمنامه یا بازی های بد نبود: موضوع اینجا بود که همه برای تماشای فیلم دیگری رفته بودند. این در حالیست که بعد از شنیدن صحبت های تارانتینو و تماشای مجدد فیلم به نظر میرسد تصمیم او برای تکرار نکردن نعل به نعل تجربه قبلی اتفاقا کار بسیار خوبی بوده، و از آن مهمتراینکه جکی براون، فیلم بسیار دیدنی و خوش ساختی ست، فقط: باید قصه عامه پسند را فراموش کنید، و فارغ از نام تارانتینو به تماشای این اثر غافل گیر کننده و ظاهرا بی ادعا نشسته، و از آن لذت ببرید.
البته گذشته از این حرف ها، یقینا خواهید توانست دست کم دوجین از عناصر منحصر بفرد تارانتینو را در این فیلم پیدا کنید، که از مهمترین آنها میتوان به دیالوگ های ساده --و برآمده از فرهنگ عامه-- دو پهلو و در عین حال منحصر بفرد، , و همینطور عدم رعایت توالی زمانی و پیشرفت چند داستان بصورت موازی اشاره نمود. ضمنا به زعم کاهش چشمگیر میزان خشونت، میتوان این فیلم را، خانوادگی ترین! اثر تارانتینو بحساب آورد. --با این حال باید توجه داشت که حتی خانوادگی ترین اثر او نیز برای افراد زیر هیجده سال توصیه نمیشود!--
ج. انگار تبدیل به یک رسم شده باشد: هربار به هنرپیشه ای گیر دادم، حداکثر دو پست آنطرف ترناچار به عذر خواهی شدم! اول مارک والبرگ، بعد ویل اسمیت، حالا هم رابرت دنیرو... ساموئل جکسون ویژگی خاصی دارد، آنهم این است که حضورش باعث فراموش کردن سایرین میشود، به عبارت دیگر قالبا کنار هرکه قرار گرفته، تمام تلاش های طرف را خنثی و او را تبدیل به یک شبح نموده است. اما حتی حضور وی نتوانسته تاثیری روی دنیرو بگذارد: او --دنیرو-- که نقش یک تبهکارجزء، پا به سن گذاشته و حبس کشیده را بازی میکند، چنان روحی به شخصیت مزبور دمیده که از تماشایش میتوانید مزه آب خنک خوردن در زندان را بخوبی زیر دندانتان حس کنید! گذشته از حضور پرفروغ دنیرو، طبق معمول با کلکسیونی از هنرپیشگان تراز اول روبرو هستید که نظیرش را در دکان کمتر کارگردانی میشود پیدا کرد: مایکل کیتون، که لباس بتمن را از تن درآورده و نقش یک پلیس ویژه را جان داده، رابرت فارستر، که صدقه سر نقشش در این فیلم نیم دوجین نامزدی جوایز متعدد نصیبش گردید، بریجت فوندا که به عنوان نسل سوم خانواده معظم فونداها --نوه هنری و دختر پیتر فوندا-- گام بزرگی --در نقش یک... چه عرض کنم-- برداشته، پم گریر، که کوئنتین اصلا نقش جکی براون را سفارشی برای او نوشته است، و حتی کریس تاکر! که حضور در این فیلم یقینا برایش افتخار بزرگی بوده است...
د. چند نکته جالب در مورد جکی براون:
- فیلمنامه اقتباسی ست از کتاب "یک شات عرق" المور لئونارد
- جکی براون در کتاب یک زن سفیدپوست تشریح شده بود. تارانتینو که نقش را مخصوص پم گریر --سیاه پوست-- نوشته بود، پس از نگارش فیلمنامه و موقع مرور کتاب متوجه قضیه شد!
- جائی که جکی غذا میخورد --بار تیریاکی دونات-- همان رستورانی ست که در داستان عامه پسند، مارسلوس --درست قبل از تصادف با بوچ-- با غذا از آنجا بیرون میاید!
- کت و شلواری که جکی میخرد، همان لباسی ست که "میا" در داستان عامه پسند--موقع بیرون رفتن با جان تراولتا-- پوشیده بود!
- دستگاه پیغام گیر منزل جکی صدای خود کوئنتین تارانتینو ست!
- هوندای سفید جکی، همان اتومبیل "بوچ" در داستان عامه پسند است!
- ساموئل جکسون لاینی دارد --که به دلیل عدم رعایت موازین اخلاقی از تکرار آن معذورم!-- که آن را هم در داستان عامه پسند و هم در شفت تکرار کرده است. --در صورت اصرار بر سردرآوردن با خودم تماس بگیرید--
- صحنه ای که اوردل تلاش میکند برمونت را راضی به دراز کشیدن در صندوق عقب خودرو کند، از داخل صندوق عقب فیلمبرداری شده!. عین همین صحنه در "داستان عامه پسند" و قبل از آن در "سگدونی" هم تکرار شده است.
- یکی دیگر از نکات جالب --و به همان میزان بی ربط-- تابلو نقاشی اتاق نشیمن ورنیتا گرین در "بیل رو بکش" است. باور میکنید اگر عرض کنم نقاش تابلو برادر جکی براون "پم گریر" بوده؟.
همینطور درباره فیلم بخوانید: جر و بحث اوردل و لوئیس