Little Children 2.0
الف. زندگی موازی چند خانواده، در یک اجتماع حومه نشین، که بصورت غیر معمولی به یکدیگر پیوند خورده است: یک خانم خانه دار فارغ التحصیل ادبیات، که زندگی زناشوئی در حال سقوطی را سپری میکند. یک آقای خانه دار! که به اصرار همسر کارمندش سعی میکند با خانه نشینی و درس خواندن -ونگهداری از بچه البته- در امتحان وکالت قبول شود. یک پلیس اخراجی -که از ناراحتی عصبی رنج میبرد-، و... یک منحرف جنسی که حق ندارد از یکصد متری به هیچ کودکی نزدیک شود! انسانهائی که در ابتدا از زندگی نکبتشان متنفرند، لیکن پس از طی طریق و تحمل مصائب متنوع، به ارزش آن پی میبرند.
ب. در باب گم کردن سوراخ دعا: جناب مولانا، در جلد چهارم مثنوی معنوی حکایت جالبی نقل فرمودند: بنده خدایی، موقع استنجا -تطهیر موضع...- بجای "اللهم اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المطهرین"، اشتباها دعای دیگری که مربوط به سوراخ بینی ست و هنگام استنشاق بکار میرود میخواند: "الهم ارحنی رائحة الجنته"، ظریفی گفت: دعا را خوب بلدی، فقط سوراخ دعا را گم کردی!! -حقیقتا قصد ندارم در این وب لاگ وارد مباحث خارج فقه بشم والا دقیقتر توضیح میدادم!!-.-این هم جواب اون عزیزی که پرسیده بود قضیه سوراخ دعا چیه!!؟-
ج. چگونه یک فیلم تاثیرگذار بسازیم: بطور کلی، یک محصول هنری، هرچه اثرگذارتر باشد، از جایگاه رفیع تری برخوردار خواهد بود. این چیزی ست که تولیدکنندگان محصولاتی از این دست، سرمشق خود قرار داده، و بر اساس آن شخصیت ها و داستان را شکل میدهند. از آنجائیکه این گونه سینمائی اخیرا طرفداران زیادی پیدا کرده، سعی کردم فرمولی گام به گام، ساده و قابل اجرا تهیه، و در اختیار علاقمندان قرار دهم که در ادامه ملاحظه خواهید فرمود:
گام اول: طراحی شخصیت هایی که در ظاهر عادی بنظر میرسند، و اصلا میتوانند خود ما باشند، اما در عمق وجود هریک، حقیقتی تکان دهنده وجود دارد، این افراد قرار است در تمام مدت، از مشکلشان زجر بکشند و ما را تحت تاثیر قرار دهند!.
گام دوم: حقیقت تکان دهنده -یا بقول مرحوم هیچکاک "مک گافین"، که باید هرچه آزاردهنده تر! و دهشتناک تر باشد: انحراف جنسی، خیانت به همسر، عدم تعادل روانی، و مشکلاتی از این قبیل مثال های خوبی هستند -که اتفاقا از هر کدام دو مورد در این فیلم موجود است-
گام سوم: توزیع کردن شخصیت ها به نحوی که در ابتدای داستان هیچ ارتباط مشخصی با هم نداشته باشند. چقدر دور از هم؟ بستگی به سلیقه شما دارد: اگر اسم فیلمتان را"بابل" گذاشته اید، شخصیت ها را در چهارگوشه دنیا پخش کنید، و اگر نام فیلمتان "بچه های کوچک" است، یک شهرک حومه نشین کافی خواهد بود. -اگرهم اسم شما سمیرا مخملباف است، مثل همیشه، در این مورد هم از پدر محترمتان سوال بفرمائید!-.
گام چهارم: شخصیت هایتان را طوری طراحی کنید که دست به هر کار احمقانه ای بزنند، تا اعصاب بیننده به حد اعلا خرد و خاکشیر شود، واین قانون را بخاطر داشته باشید: اعصاب هرچه خردتر، تاثیر پذیری هرچه بیشتر. برای مثال: آقای الف و خانم ب، به همسرانشان مکررا خیانت کرده و نهایتا تصمیم میگیرند به اتفاق، بچه هایشان را بردارند و فرار کنند! -طلاق نگیرند: فرار کنند!- آقای الف، نیمه شب از رختخواب بیرون خزیده و به سمت محل قرار حرکت میکند. -اما گام چهارم-، در مسیر به عده ای جوان که در حال اسکیت بورد بازی هستند بر میخورد، قرار را فراموش کرده و به همراه بچه ها مشغول بازی میشود!!!، (اینجاست که تماشاگر از عصبانیت مشغول جویدن صندلی خواهد شد!!)، اینها همه در حالیست که خانم ب، در محل قرار با یک جنایتکار روانی تنها مانده است (و دست به کارهای احمقانه ای میزند که حکم تیر خلاص را بر اعصاب بیننده خواهد داشت).
گام پنجم: بیانیه اخلاقی یکی از مهمترین بخش های هر فیلم تاثیرگذاری ست. برای اضافه نمودن این بخش به اثر هنریتان، بعد از اینکه مغز تماشاگر بدبخت را تلیت فرمودید، سر و ته کار را با توجیه شدن شخصیت هایتان هم آورده و یکی دو تکه سخنرانی هم به انتهای آن اضافه کنید. مثلا: آقای الف حین اسکیت بورد بازی زمین خورده و گردنش میشکند! موقع سوار شدن به آمبولانس -روی برانکار-با لحنی که خبر از استحاله روحی ایشان میدهد- از پلیس میخواهد با همسرش تماس بگیرد. اینکه ایشان چطور به این نتیجه رسیده و چه عواملی باعث شد ناگهان خانم ب را به کلی از یاد ببرند مهم نیست. مهم این است که شما تاثیر خودتان را گذاشته اید!!. بخاطر داشته باشید، شما بعنوان کسی که خیلی میفهمد! وظیفه دارید همه جهانیان را در باب فضایل اخلاقی روشن نمائید! پس از نصیحت کردن کوتاهی نکرده و تا میتوانید شعار بدهید!
گام ششم: منطق را بکلی فراموش کنید!. مهم این است که فیلم، مطابق میل شما پیش رفته و شخصیت ها به سمتی که میخواهید حرکت کنند. لازم نیست وقتتان رابا پیدا کردن منطق روائی، یا چرائی رویدادها تلف کنید. اجازه دهید تماشاگران حفره های داستان را با ذهن خودشان -هرجور که راحت ترند!- پرکنند. این روش علاوه بر ساده بودن، "مدرن" تر هم بحساب میاید. از این بهتر؟ یک تیر و دو نشان!!
گام هفتم: ادویه هر دستپختی به اندازه خود آن اثر مهم است. ادویه، در هر محصول سینمائی، دو کارکرد مهم دارد: اولا تماشاگران را به سالن های سینما کشیده و ثانیا آنها را -در سالن سینما- روی صندلی نگه خواهد داشت. انتخاب هنرپیشه های معروف (در صورت کمبود بودجه: معروف از رده خارج، یا معروف جویای نقش متفاوت!، مثل کیت وینسلت که به علت نامعلومی پانزده-بیست کیلو چاق شده! یا براد پیت، که از بازی در نقش آقایون موفق و خوشتیپ خسته است)، توجه به ضرورت "هات" بودن هنرپیشه های زن فیلم!!، و هر از چندگاهی به جان هم انداختن یک جفت نر و ماده! مسلما باعث تکمیل شدن کار شما خواهد شد.
د. تبریک عرض میکنم، فیلم "مزخرف" اما "تاثیرگذار" شما آماده است. اگر مراحل فوق را با دقت رعایت کرده باشید، دست کم خرس طلای جشواره ونیز از آن شما خواهد بود! در صورت تمرین و استمرار بعد از چند سال قادر خواهید بود برای بدست آوردن نخل طلای کن، مجسمه اسکار، سیمرغ بلورین جشنواره "معتبر و بین المللی" فجر و از همه مهمتر تندیس حافظ مجله دنیای تصویر-اگر در آن سال خاص، آقای معلم فیلمی تهیه نفرموده باشند- با دیگر "هنرمندان" رقابت کنید.
در همین مورد بخوانید: نقد فیلم بابل
ب. در باب گم کردن سوراخ دعا: جناب مولانا، در جلد چهارم مثنوی معنوی حکایت جالبی نقل فرمودند: بنده خدایی، موقع استنجا -تطهیر موضع...- بجای "اللهم اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المطهرین"، اشتباها دعای دیگری که مربوط به سوراخ بینی ست و هنگام استنشاق بکار میرود میخواند: "الهم ارحنی رائحة الجنته"، ظریفی گفت: دعا را خوب بلدی، فقط سوراخ دعا را گم کردی!! -حقیقتا قصد ندارم در این وب لاگ وارد مباحث خارج فقه بشم والا دقیقتر توضیح میدادم!!-.-این هم جواب اون عزیزی که پرسیده بود قضیه سوراخ دعا چیه!!؟-
ج. چگونه یک فیلم تاثیرگذار بسازیم: بطور کلی، یک محصول هنری، هرچه اثرگذارتر باشد، از جایگاه رفیع تری برخوردار خواهد بود. این چیزی ست که تولیدکنندگان محصولاتی از این دست، سرمشق خود قرار داده، و بر اساس آن شخصیت ها و داستان را شکل میدهند. از آنجائیکه این گونه سینمائی اخیرا طرفداران زیادی پیدا کرده، سعی کردم فرمولی گام به گام، ساده و قابل اجرا تهیه، و در اختیار علاقمندان قرار دهم که در ادامه ملاحظه خواهید فرمود:
گام اول: طراحی شخصیت هایی که در ظاهر عادی بنظر میرسند، و اصلا میتوانند خود ما باشند، اما در عمق وجود هریک، حقیقتی تکان دهنده وجود دارد، این افراد قرار است در تمام مدت، از مشکلشان زجر بکشند و ما را تحت تاثیر قرار دهند!.
گام دوم: حقیقت تکان دهنده -یا بقول مرحوم هیچکاک "مک گافین"، که باید هرچه آزاردهنده تر! و دهشتناک تر باشد: انحراف جنسی، خیانت به همسر، عدم تعادل روانی، و مشکلاتی از این قبیل مثال های خوبی هستند -که اتفاقا از هر کدام دو مورد در این فیلم موجود است-
گام سوم: توزیع کردن شخصیت ها به نحوی که در ابتدای داستان هیچ ارتباط مشخصی با هم نداشته باشند. چقدر دور از هم؟ بستگی به سلیقه شما دارد: اگر اسم فیلمتان را"بابل" گذاشته اید، شخصیت ها را در چهارگوشه دنیا پخش کنید، و اگر نام فیلمتان "بچه های کوچک" است، یک شهرک حومه نشین کافی خواهد بود. -اگرهم اسم شما سمیرا مخملباف است، مثل همیشه، در این مورد هم از پدر محترمتان سوال بفرمائید!-.
گام چهارم: شخصیت هایتان را طوری طراحی کنید که دست به هر کار احمقانه ای بزنند، تا اعصاب بیننده به حد اعلا خرد و خاکشیر شود، واین قانون را بخاطر داشته باشید: اعصاب هرچه خردتر، تاثیر پذیری هرچه بیشتر. برای مثال: آقای الف و خانم ب، به همسرانشان مکررا خیانت کرده و نهایتا تصمیم میگیرند به اتفاق، بچه هایشان را بردارند و فرار کنند! -طلاق نگیرند: فرار کنند!- آقای الف، نیمه شب از رختخواب بیرون خزیده و به سمت محل قرار حرکت میکند. -اما گام چهارم-، در مسیر به عده ای جوان که در حال اسکیت بورد بازی هستند بر میخورد، قرار را فراموش کرده و به همراه بچه ها مشغول بازی میشود!!!، (اینجاست که تماشاگر از عصبانیت مشغول جویدن صندلی خواهد شد!!)، اینها همه در حالیست که خانم ب، در محل قرار با یک جنایتکار روانی تنها مانده است (و دست به کارهای احمقانه ای میزند که حکم تیر خلاص را بر اعصاب بیننده خواهد داشت).
گام پنجم: بیانیه اخلاقی یکی از مهمترین بخش های هر فیلم تاثیرگذاری ست. برای اضافه نمودن این بخش به اثر هنریتان، بعد از اینکه مغز تماشاگر بدبخت را تلیت فرمودید، سر و ته کار را با توجیه شدن شخصیت هایتان هم آورده و یکی دو تکه سخنرانی هم به انتهای آن اضافه کنید. مثلا: آقای الف حین اسکیت بورد بازی زمین خورده و گردنش میشکند! موقع سوار شدن به آمبولانس -روی برانکار-با لحنی که خبر از استحاله روحی ایشان میدهد- از پلیس میخواهد با همسرش تماس بگیرد. اینکه ایشان چطور به این نتیجه رسیده و چه عواملی باعث شد ناگهان خانم ب را به کلی از یاد ببرند مهم نیست. مهم این است که شما تاثیر خودتان را گذاشته اید!!. بخاطر داشته باشید، شما بعنوان کسی که خیلی میفهمد! وظیفه دارید همه جهانیان را در باب فضایل اخلاقی روشن نمائید! پس از نصیحت کردن کوتاهی نکرده و تا میتوانید شعار بدهید!
گام ششم: منطق را بکلی فراموش کنید!. مهم این است که فیلم، مطابق میل شما پیش رفته و شخصیت ها به سمتی که میخواهید حرکت کنند. لازم نیست وقتتان رابا پیدا کردن منطق روائی، یا چرائی رویدادها تلف کنید. اجازه دهید تماشاگران حفره های داستان را با ذهن خودشان -هرجور که راحت ترند!- پرکنند. این روش علاوه بر ساده بودن، "مدرن" تر هم بحساب میاید. از این بهتر؟ یک تیر و دو نشان!!
گام هفتم: ادویه هر دستپختی به اندازه خود آن اثر مهم است. ادویه، در هر محصول سینمائی، دو کارکرد مهم دارد: اولا تماشاگران را به سالن های سینما کشیده و ثانیا آنها را -در سالن سینما- روی صندلی نگه خواهد داشت. انتخاب هنرپیشه های معروف (در صورت کمبود بودجه: معروف از رده خارج، یا معروف جویای نقش متفاوت!، مثل کیت وینسلت که به علت نامعلومی پانزده-بیست کیلو چاق شده! یا براد پیت، که از بازی در نقش آقایون موفق و خوشتیپ خسته است)، توجه به ضرورت "هات" بودن هنرپیشه های زن فیلم!!، و هر از چندگاهی به جان هم انداختن یک جفت نر و ماده! مسلما باعث تکمیل شدن کار شما خواهد شد.
د. تبریک عرض میکنم، فیلم "مزخرف" اما "تاثیرگذار" شما آماده است. اگر مراحل فوق را با دقت رعایت کرده باشید، دست کم خرس طلای جشواره ونیز از آن شما خواهد بود! در صورت تمرین و استمرار بعد از چند سال قادر خواهید بود برای بدست آوردن نخل طلای کن، مجسمه اسکار، سیمرغ بلورین جشنواره "معتبر و بین المللی" فجر و از همه مهمتر تندیس حافظ مجله دنیای تصویر-اگر در آن سال خاص، آقای معلم فیلمی تهیه نفرموده باشند- با دیگر "هنرمندان" رقابت کنید.
در همین مورد بخوانید: نقد فیلم بابل
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
بروز رسانی: برخی قسمت ها اصلاح، و گام ششم اضافه شد.