The Bourne Ultimatum 8.0
الف. داستان جیسون بورن، مامور مخفی ای که در پی از دست دادن حافظه، و بدنبال کشف معمای کیستی اش باعث برهم خوردن آرامش بسیارانی شده، را دو دقیقه پس از انتهای قسمت دوم پی گرفته و به همراه او از روسیه به فرانسه، انگلیس، ایالات متحده و مراکش سفر میکنیم. بورن متوقف شدنی نیست و مدیران عالی سی.آی.ای، او را خطری برای امنیت ملی قلمداد کرده و مترصد از میان برداشتنش هستند. او با هر قدمی که برمی دارد، خاطرات تکان دهنده تری بیاد آورده و...
ب. اولتیماتوم بورن، از نظر خط داستانی بدون شک هیچ حرف خاصی برای گفتن ندارد؛ داستانی متوسط و بشدت تکراری که اظهر من الشمس چیزی نیست جز کش پیدا کردن تحمیلی قضایا با هدف استخراج هرچه بیشتر طلا از معدن آقای بورن؛ --حتی تنوع داستانی شش-گانه راکی نیز یک سر و گردن از این فیلم بالاتر می ایستد...--،
همینطور تعدد حفره های فیلم نامه با توجه به ضرورت پاسخ گوئی نهائی به تماشاگری که هرسه فیلم را دنبال نموده افزایش قابل ملاحظه ای پیدا کرده و به درد آخرین کتاب هری پاتر دچار شده است: چون قافیه تنگ آید، شاعر به جفنگ آید... --بماند که سازندگان محترم نهایتا "پایان باز" را برای فیلم انتخاب کرده اند تا خدای ناکرده مدخل معدن طلای صدرالذکر، در صورت بوجود آمدن شرایط ادامه استخراج، بسته نشود--
...علیرغم همه این ها، اما
بمباران تماشاگر با ترکیب مردافکنی از هیجان و تعلیق و تعقیب و گریز و انفجار، ضرباهنگ کوبنده و مرگ بار، جلوه های بصری فوق العاده خوش ساخت، لوکیشن های متنوع، رعایت قواعد بازی های جاسوسی، و بازی های حرفه ای از هنرپیشه های درجه اولی که به ندرت میتوان از آن ها در آثار مشابه سراغ گرفت، از اولتیماتوم بورن اثری تماشایی و تجربه ای لذت بخش ساخته اند.
به عبارت دیگر، زمانی که به تماشای این فیلم مینشینید، محکم بودن یا نبودن داستان، آخرین چیزیست که به ذهنتان خواهد رسید.
ج. مت دیمون با سه گانه بورن، تمامی ظرفیت بالقوه اش را صرف شکل دادن شخصیتی کرد که دانسته با "ج" و "ب" آغاز شده --جیسون بورن-- و بدلایل متعدد --منجمله شغل پوشش اش بعنوان یکی از مدیران یک شرکت کشتیرانی!--، مکررا با سایر جاسوسان سینما و بخصوص آنهائی که در مورد ج و ب با او اشتراک دارند --جیمز باند-- مقایسه خواهد شد. باید اعتراف کنم شخصیتی که دیمون جان بخشیده، کاملا فاقد کاریزمای جاسوسان طراز اول سینما بوده و بیشتر حکم بزن بهادر عصبی و عصبانی را دارد که حتی عابران در خیابان نیز میتوانند حدس بزنند مامور مخفی ست. --برای مثال مقایسه کنید با تیموتی دالتون در "جواز قتل" به نقش جیمزباند انتقام جوئی که از دستورات سرپیچی کرده و از مرکز فرماندهی فرار میکند...--
د. آخر آنکه، به موازات اکران واپسین پیایند سینمائی بورن، کتاب چهارم این شخصیت با عنوان "خیانت بورن" روانه قفسه های کتاب فروشی ها شده است. میتوانید فصل آغازین آن را اینجا مطالعه کنید. --البته شخصا خواندن نوول های بورن را توصیه نمیکنم؛ چرا که یکی از آنها را خوانده و از وقتی که برای آن هدر دادم پشیمان هستم. اگر علاقمند به رمان های جاسوسی هستید، اکیدا مطالعه سری جیمزباند را پیشنهاد میکنم که به رغم قدیمی بودن به جمیع جهات خواندنی تر هستند.--