Bug 4.0

حشره
اشلی جاد، بدون میک آپ!؛
باید فیلم وحشتناکی باشد...

الف. اگنس، زن مطلقه تنها و از نظر روحی درهم شکسته ایست که در یک متل درب و داغان روزگار میگذراند. همسر سابقش، محکومیست که به تازگی
وبصورت مشروط از زندان آزاد شده و از هر فرصتی برای ارعاب و تهدید اگنس استفاده میکند. همینطور کارش بعنوان پیشخدمت در یک کلوب شبانه زنان هم جنس خاه برایش حکم سوهان روح را دارد... تا اینکه از طریق یکی از دوستانش با پیتر آشنا میشود: مردی که بر خلاف سایرین با او مهربان است و در کنارش احساس آرامش میکند.
اما حتی پیتر هم آنچنان با او روراست نیست! او پس از مدتی فاش میکند که یک ارتشی فراری و تحت تعقیب است؛ چرا که پس از بازگشت از جنگ خلیج مورد آزمایشات متعددی قرار گرفته و برای مدت ها بعنوان موش آزمایشگاهی بستری بوده... او معتقد است حکومت برای بردست گرفتن کنترل کامل شهروندان از حشرات جهش یافته ای استفاده میکند که حتی خودش نیز بدان ها آلوده است.
اگنس ابتدا ترسیده و قادر به باور کردن موضوع نیست، اما پس از شنیدن اطلاعات دقیق پیتر در مورد حشره، و تحت تاثیر وابستگی شدیدش به او
و البته ترس از دست دادن تنها کسی که در دنیا دارد موضوع را پذیرفته و به اتفاق پیتر سعی در مقاومت مقابل حکومت! و از بین بردن حشرات میکند...
ب. بزرگترین و اساسی ترین مشکل فیلم، عدم وجود تعلیق و ایهام در موضوع آن است؛ از ابتدا میدانیم که پیتر و اگنس در حال خیال پردازی اند، و ما در حال تماشای "یک دیوانه و یک شخص بی ثبات از نظر روحی" هستیم؛ پس تماشاگر از همراهی آنان، یا احیانا همذات پنداری در همان قدم اول باز میماند. به عبارت دیگر، "حشره" حکم مستندی از دو بیمار روانی را پیدا کرده، که انواع و اقسام شکنجه های روحی و جسمی را به تناوب روی خود و دیگری می آزمایند! و کدام ابلیسی حاضر به تماشای –یا احیانا لذت بردن از– چنین موضوعی ست؟
در حالیکه اگر ایهامی در موضوع داستان وجود میداشت، و تماشاگر قادر بود احتمال حقیقت داشتن ادعای پیتر را در نظر بگیرد، "حشره" به زعم اتمسفر استادانه و جلوه های بصری میخکوب کننده اش قادر بود تبدیل به فیلمی ماندگار و بیاد ماندنی شود. حیف!
ج. نکته حائز اشاره دیگر رویکرد سازندگان به "حشره" است، که میتوان آن را براحتی از پوستر فیلم تشخیص داد: "یکی از آزار دهنده ترین فیلم هایی که میتوانید تصور کنید!!"...به زعم این عبارات و دیگر ترفندهایی که در بازاریابی فیلم بکار رفته اند؛ گویا مخاطب اصلی فیلم را قاتلین زنجیره ای! و قبایل آدم خوار!! تشکیل میدهند. و بطور قطع احتمال رویا رویی با درامی روانشناختی را –که پیش تر بعنوان شالوده و شیرازه فیلم مطرح شده بود– بطور کامل خنثی میکند.
د. کارگردان "حشره" کسی نیست جز ویلیام فریدکین کبیر، یکی از موفق ترین فیلمسازان دهه هفتاد و کارگردان "جن گیر"! که به خاطرش اسکار هم برد. وی پس از یک دوره متوسط و شاید ناموفق سعی کرده با حشره به دوران میخکوب کردن و لرزاندن تماشاگر مقابل پرده نقره ای باز گردد، لذا در صورتی که قصد تماشای این فیلم را دارید، بهتر است انتظار هر چیزی را داشته باشید.
ه. حشره، حکم دو ساعت شکنجه با اعمال شاقه را داشته و تماشای آن را تنها به عزیزانی که تمایلات سادیستیک –یا احیانا مازوخیستیک– دارند توصیه میکنم.