Let's Go To Prison 3.0
الف. جان لاشیتسکی معصوم هشت ساله! به جرم دزدی دستگیر میشود و قاضی بی رحم، وی را به هفت سال زندان محکوم میکند. لاشیتسکی پانزده ساله که حالا تبدیل به یک بزهکار شده به جرم ارتکاب سرقت مسلحانه دستگیر و چندسال دیگر را هم پشت میله های زندان سپری میکند. و چند سال دیگر، و چندسال دیگر!!. وی پس از آزاد شدن، تنها به یک چیز فکر میکند: انتقام گرفتن از نلسون بیدرمن، قاضی بیرحمی که تا بحال نزدیک به بیست سال از عمرش را پشت میله های زندان بخاطر احکام وی آب خنک خورده است. خبر بد این است که جناب قاضی سه روز پیش به سرای ابدی تشریف برده اند. لاشیتسکی که تشنه انتقام است در میابد فرزند قاضی جانشین پدر شده است، پس نقشه ای دست و پا میکند تا به هر شکلی شده بیدرمن پسر را در مقابل قانون قرار داده و اسیر سیستم قضائی کند! وی نهایتا موفق به گیر انداختن پسر جناب قاضی میشود و برای بیشتر لذت بردن از ماجرا خود نیز دوباره به زندان بر میگردد: اینبار در لباس دوست!!ا
ب. فیلم، دست روی پاشنه آشیل بسیاری حکومت ها، یعنی سیستم قضائی گذاشته است، که ماده خام پروپیمانی برای هر اثری به شمار میرود. داستان با ارائه اطلاعات واقعی آغاز شده وپیرنگ مثلا کمدی آن سیری جذاب را می پیماید. لیکن بعد از گذشت دقیقه پنجم، دیگر هیچ حرف دیگری برای گفتن نداشته و صرفا با مینی داستان های جانبی -از مسخره بازی های بی رنگ و بوی محیط شهر گرفته تا شوخی های دسته دهم راجع به مصائب داخل زندان- پر شده است. "بزن بریم زندان"، برای فیلمی که داعیه نقد سیستم قضائی یک کشور را دارد، زیادی پرت و ساده لوحانه است. تقریبا هیچ یک از شوخی های فیلم نمیگیرند و پیچ های داستان هم دردی از این موضوع دوا نمیکنند.ا
ج. طبق آماری که فیلم ارائه میکند: تنها در ایالات متحده متوسط سالی بیست و هشت میلیارد دلار، هزینه نگهداری زندانیان می شود. در ایران خودمان هم این رقم سر به فلک میزند. این در حالیست که حکومت ها سوراخ دعا را در این حوزه نیز گویا گم کرده اند، و در این میان کشور ما استثنائا حرف های زیادی برای گفتن دارد: کافیست یک بار با سیستم قضائی مملکت فخیمه مان سر و کار پیدا کنید تا با هر بنی بشری سر اینکه افلیج ترین، معوج ترین، بی سروته ترین و بی خاصیت ترین سازمان قضائی دنیاست حاضر به شرط بندی شوید!! قوه معظم قضائیه کشورعزیزمان، نه فقط رکورد دار فساد اداری ست! که در انجام وظیفه بصورت معکوس نیز حرف های زیادی برای گفتن دارد... بهرتقدیر، حرف در این حوزه انقدر زیاد است که خود وبلاگ مستقلی میطلبد! و متاسفانه، یا خوشبختانه، پرداختن به آن در این مجال نمیگنجد.ا
د. یکی از منتقدی فیلم جائی نوشته بود: تیزر فیلم را ببینید، همه فیلم را دیدید. در تایید فرمایش ایشان عرض میکنم، اگر هوس کردید این فیلم را تماشا کنید کافی ست نگاهی به تیزر آن بیندازید.ا
ب. فیلم، دست روی پاشنه آشیل بسیاری حکومت ها، یعنی سیستم قضائی گذاشته است، که ماده خام پروپیمانی برای هر اثری به شمار میرود. داستان با ارائه اطلاعات واقعی آغاز شده وپیرنگ مثلا کمدی آن سیری جذاب را می پیماید. لیکن بعد از گذشت دقیقه پنجم، دیگر هیچ حرف دیگری برای گفتن نداشته و صرفا با مینی داستان های جانبی -از مسخره بازی های بی رنگ و بوی محیط شهر گرفته تا شوخی های دسته دهم راجع به مصائب داخل زندان- پر شده است. "بزن بریم زندان"، برای فیلمی که داعیه نقد سیستم قضائی یک کشور را دارد، زیادی پرت و ساده لوحانه است. تقریبا هیچ یک از شوخی های فیلم نمیگیرند و پیچ های داستان هم دردی از این موضوع دوا نمیکنند.ا
ج. طبق آماری که فیلم ارائه میکند: تنها در ایالات متحده متوسط سالی بیست و هشت میلیارد دلار، هزینه نگهداری زندانیان می شود. در ایران خودمان هم این رقم سر به فلک میزند. این در حالیست که حکومت ها سوراخ دعا را در این حوزه نیز گویا گم کرده اند، و در این میان کشور ما استثنائا حرف های زیادی برای گفتن دارد: کافیست یک بار با سیستم قضائی مملکت فخیمه مان سر و کار پیدا کنید تا با هر بنی بشری سر اینکه افلیج ترین، معوج ترین، بی سروته ترین و بی خاصیت ترین سازمان قضائی دنیاست حاضر به شرط بندی شوید!! قوه معظم قضائیه کشورعزیزمان، نه فقط رکورد دار فساد اداری ست! که در انجام وظیفه بصورت معکوس نیز حرف های زیادی برای گفتن دارد... بهرتقدیر، حرف در این حوزه انقدر زیاد است که خود وبلاگ مستقلی میطلبد! و متاسفانه، یا خوشبختانه، پرداختن به آن در این مجال نمیگنجد.ا
د. یکی از منتقدی فیلم جائی نوشته بود: تیزر فیلم را ببینید، همه فیلم را دیدید. در تایید فرمایش ایشان عرض میکنم، اگر هوس کردید این فیلم را تماشا کنید کافی ست نگاهی به تیزر آن بیندازید.ا