Black Snake Moan 6.0
الف. از آخرین باری که او دست به گیتار برده مدت ها میگذرد. "لازاروس" که زمانی از خدایگان محلی سبک بلوز بوده، در حالی نشستن غبار پیری قریب الوقوع را بر چهره اش تجربه میکند که همسرش او را ترک نموده و برایش چیزی جز مزرعه سبزیجات و قلب شکسته اش باقی نگذاشته است.
کمی آن سو تر، دختری آزرده، که در فراق یار به تن فروشی اعتیاد پیدا کرده توسط اوباش مورد ضرب و شتم و سوء استفاده قرار گرفته و حوالی مزرعه لازاروس رها میشود.
... او تلاشش را بکار میبندد تا دخترک را از حضیض ذلت نجات دهد، لیکن حوادث امانش را بریده و تنها یک راه برایش باقی میماند: اینکه دوباره گیتار بدست بگیرد...
ب. ساموئل جسکون در مصاحبه ای گفته بود: لازاروس بهترین نقشی بوده که در تمام دوران حرفه ایش تجسم بخشیده و بازی کرده است. قصد مناظره با آقای جکسون درباره بهترین نقشی که بازی کرده ندارم! ولی یک نکته قطعی ست: بازی وی خیره کننده، باور پذیر، ظریف، زیبا و حتما شایسته دست کم نامزدی اسکار است. --چه سود که حافظه اعضای آکادمی ضعیف است و تنها فیلم های دو ماه آخر مانده به مراسم اسکار را بخاطر می آورند--
ج. بقول راجر ابرت --منتقد شهیر شیکاگو سان تایمز-- مویه مار سیاه از آن دسته فیلم هایی ست که تماشاگر نمیداند چه واکنشی باید در مقابلش از خود نشان دهد...! بازی ها عالی اند --گذشته از کریستینا ریچی که پیوسته در حال ادا درآوردن است--، اتمسفر فیلم یگانه و بیاد ماندنی ست و... ولی هیچ کدام از این ها باعث نشده اند فیلم "سر و ته" داشته باشد! نه با یک فیلم موزیکال طرفیم، نه از درام روانشناختی و شخصیت محور خبریست، و نه حتی قضیه اعتیاد دخترک به س.ک.س --ببینید شما را بخدا از ترس فیل تر شدن به چه مسخره بازی افتادیم!-- دخلی به داستان دارد. گذشته از این، ضرباهنگ داستان به نحو شگفت انگیزی کند و ملال آور است، طوری که اطمینان دارم اگر کسی جز ساموئل جکسون نقش لازاروس را بازی میکرد، کمتر از یک درصد تماشاگران میتوانستند تا انتهای فیلم دوام بیاورند! --و احتمالا نیمی از آن یک درصد هم آخر فیلم را نمیدیدند، چون خوابشان برده بود!--
د. مویه مار سیاه علیرغم بی سر و ته بودن به دو دلیل ارزش تماشا دارد: یکی بازی فوق العاده ساموئل.ال.جکسون، و دیگری اجراهای زیبا و منحصر بفرد موسیقی بلوز اش... لیکن اگر کشته مرده موارد مذکور نیستید، بهتر است برای تجربه دوساعت جویدن صندلیتان آماده باشید!