Grindhouse

گرایند هاوس
(بخش نخست: در ستایش سینمای مقوائی و دور از تظاهر!)


الف. در گذشته ای نه چندان دور، تماشای فیلم در ایران، علاوه بر علاقه، نیازمند دل شیر و جگر گاومیش و محاربه با شخص خدا بود!! البته انتخاب هایی هم وجود داشت که محدود به دو شبکه درب و داغان تلویزیون و تعداد متنابهی فیلم روسی و ژاپنی --به صورت دوره ای و متوالی-- و چند سالن سینمای رو به اضمحلال میشد. سینماهایی که همیشه و همواره در حال تبلیغ دفاع مقدس --و تشویق به شخم زدن تا خود بیت الحم-- یا فحش و بد و بیراه گفتن به منافقین کوردل بودند! قضیه فیلم های دفاع مقدس هم از این قراربود که: یک وام بدون بهره و حکایت یکی از عملیات ها را تنگ یک حاجی، چند قبضه آر.پی.جی و یک بسیجی بگو بخند --بقول معروف نمکدان-- میزدند و یا علی... و خب انصاف بدهید، اینها شور و شر آن زمان ما را که از محاربه هم بدمان نمیامد ارضا نمیکرد.
آن موقع هنوز خبری و اثری از ویدئو های بتامکس نبود و کمال فناوری عبارت بود از آپارات! یا پروژکتورهای سوپر هشت که نسخه خانگی پروژکتورهای سی و پنج میلیمتری سینما محسوب میشدند. --به عبارت دیگر، سابقه بنده در این حوزه، تقریبا به زمان برادران لومیر بر میگردد-- القصه، تلاش های اینجانب برای دست یازیدن به یکی از این آپارات ها پس از کوشش فراوان و پشت سر گذاردن مصائب و مراحل متعدد، با شش هزار تومان!، به بار نشست و طلائی ترین دوران فیلم خواریم آغاز گردید.
اما تجربه تماشای فیلم در پروژکتور حقا چیز خاصی بود. تصویر بزرگ روی دیوار، زمانی که چراغ ها همه خاموش بودند و صدای بمی که از بلندگوی ناکوک نصب شده روی دستگاه در می آمد یک طرف، و تصاویر پر خش، پرش دار و رنگ و رو پریده که حاصل تماشای مکرر و خورده شدن حاشیه فیلم ها بود از سوی دیگر، چنان حال و هوائی داشت که مزه اش هنوز زیر دندان باقی مانده، و مثلا تجربه دهشتناک و فراموش ناشدنی"جن گیر" در تاریکی و تنهایی خانه، لذت "افتاب سرخ"، یا تاثیر "رئیس بزرگ" آنقدر عمیق بوده که هیچگاه از خاطر نخواهند رفت.
ب. به تعریفی،
فیلم های عامه پسند، عبارتند از محصولاتی که غالبا با بودجه اندک و در زمان کوتاهی ساخته شده، و در تولید آنها فارغ از جنبه های هنری و زیبائی شناختی، صرفا عناصر عامه پسند و سطحی مورد توجه قرار میگیرند. شخصیت های تک بعدی و کاغذی، اکشن اسلپ استیک، انفجارهای متعدد و صحنه های تعقیب و گریز، از جمله خصوصیات غالب اینگونه فیلمها محسوب میشوند.
اما اگر از زاویه ای دیگر به موضوع نگاه کنیم، این فیلم ها، به نوعی سینمای خالص اند! و پست بودنشان در برخی موارد تبدیل به یک نکته قوت گردیده، طوری که در آن، هدف کارگردان، پیچاندن مفاهیم غامض و شخصی در قالب کلمات و تصاویر نبوده و تلاش سازندگان صرفا متوجه سرگرم ساختن تماشاگر است.
فیلم های عامه پسند، از آغاز پیدایش سینما وجود داشتند، اما در دهه شصت با توجه به استقبال تماشاگران بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته و در دهه هفتاد به اوج محبوبیت خود دست یافتند. زمانی که صاحبان سینماهای درجه دو، برای جلب رضایت مشتریان، قالبا دوفیلم را به هم وصل کرده و در یک سئانس، تحت عنوان دو فیلم با یک بلیط نمایش میدادند و اینگونه بود که "گرایندهاوس" ها شکل گرفتند...
برای من که زیاد اهل آثار مشعشع ایرانی قبل از انقلاب و فیلم های هندی نبودم، خوراک قالب پروژکتور را همین فیلم های رده ب و عامیانه دهه هفتاد و هشتاد تشکیل میدادند --قابل توجه دوستانی که تصور میکنند بنده از ابتدا همینقدر منورالفکر بودم!!--. فیلم هایی که گویا قلب خیلی ها را در آن روزگار تسخیر کرده بودند...
ج. کوئنتین تارانتینو و رابرت رودریگز، در اقدامی بی سابقه، دست به ساخت اثری در مدح و ثنای این گونه سینما زده اند، لیکن، از آنجا که سخن به درازا کشید و گفتنی درباره آن زیاد است، بررسی کلی فیلم را در یادداشتی مجزا متعاقبا به عرض خواهم رساند. نیز، هریک از دو فیلم را --با توجه به کثرت مطالب و رویکرد قائم بذات کارگردانان-- بطور جداگانه مورد بحث قرار خواهم داد.
تا آنموقع