Eragon 4.0ٍ
الف. زمانی، به لطف اژدها سواران بی باک، صلح و آرامش بر سرزمین "بلاه بلاه بلاه!" حاکم بود. اما اوضاع به زودی دگرگون شد. یکی از اژدهارانان به سایرین خیانت کرده و با کشتن و تار و مار نمودن آنها، حکومت وحشت و تاریکی را بنیان نهاد. در افسانه ها پیش بینی کرده اند: روزی آژدهارانی برخواهد خواست و بساط طاغوت را از میان خواهد برد!، از قضا، زمان موعود فرا رسیده و قهرمان برگزیده، کسی نیست جز جوانی روستائی به نام "اراگون"...
د. این فیلم را نبینید. بدون شک دیدن دوباره و چندباره ارباب حلقه ها، یا انتظار برای هری پاتر، یا نارنیای بعدی به تماشای چنین مزخرفی میارزد.
ب. تبلیغات گسترده، ستارگان رنگارنگ و پیش زمینه ذهنی مردم از محصولاتی با این مشخصات -ارباب حلقه ها، نارنیا، هری پاتر- باعث شده بود این فیلم سر و صدای زیادی به راه اندازد. اما نفیر شیپورها دیری نپائید!!، بعد از گذشت چند هفته چنان افتضاحی ببار آمد که فوکس قرن بیستم پیش از موعد، اکران فیلم را متوقف و آن را روانه قفسه های بازار دی.وی.دی کرد. اراگون تقریبا همه را نا امید کرد: چه آنان که انتظار دیدن ارباب حلقه های چهار! را داشتند و چه آنان که امید به تولد هری پاتری جدید بسته بودند. اراگون اقتباسی ست کم مایه و بیراه، از رمان "کریستوفر پائولینی"، که در زمان انتشار، هشتاد و نه هفته در صدر لیست پرفروش ترین کتب نیویورک تایمز قرار داشت. به زعم نگارنده، بزرگترین اشتباه سازندگان، هدف قرار دادن مخاطبان عوضی بوده است!. مخاطب رمان پائولینی، -که خود در هنگام نگارش کتاب نوجوان بوده است- کودکان و دست بالا نوجوانان بودند. این در حالیست که تبلیغات فیلم، آن را اثری در حد ارباب حلقه ها معرفی نموده وسازندگان، آن را برای مخاطبان بزرگسال تهیه وعرضه نمودند. اشکال دیگر فیلم، قهرمان نچسب آن است. برخلاف قهرمانانی از این دست، اراگون این فیلم، نه کاریزمای فرودو -ی ارباب حلقه ها- را دارد. نه شور و آسیب پذیری هری پاتر، و نه از سادگی کودکانه قهرمانان دنیای نارنیا بوئی برده است. وی نوجوانی از خود راضی، غرغرو و اعصاب خرد کن است که بعد از پنج دقیقه آموزش، مثل بلبل به زبان الف ها جادو میکند!. بطور خلاصه، فیلم اراگون، مولفه ها و کلیشه های این سبک را یکجا در خود دارد، لیکن به ضعیف ترین و بعیدترین شکل ممکن، طوری که هرگز به باورپذیری نزدیک هم نشده و پیوسته بین سرزمین میانه و سکوی یک و سه چهارم معلق است.
ج. دلمان را خوش کرده بودیم که به زعم هنرپیشه های سنگین وزن، لااقل از حیث بازیگری شاهد اثر قابل قبولی خواهیم بود: جرمی آیرونز، مثل سایر هنرپیشه های این فیلم، کاملا عوضی ست!، وی قصد دارد، ماجراجوئی ایندیاناجونز، خرد مندی گندالف، وجادوی دامبلدور را همزمان و در جامه هملت! به نمایش بگذارد!! و نیازی به تاکید نیست که در این راه به هیچ توفیقی دست پیدا نمیکند. دیگر سنگین وزن فیلم "جان مالکوویچ" است، که به زغم تبلیغات گسترده تنها هشت دقیقه در فیلم ظاهر میشود!!. هشت دقیقه ای که اتفاقا زیاد هم هست! سریر وی در دخمه ای -که مثلا قرار است قصر باشد- واقع شده و ایشان کاری جز تهدید زیر دستان برای از بین بردن شخص موعود ندارد!! تنها خدا میداند این اژدهارانی که کودتایش سرزمین را زیر و رو کرده، چطور پشت میز نشین شده و از قیام مخالفینش در هراس است!!. دیگر ستاره ای که معلوم نیست در این فیلم چکار میکند "جیمون هونوسو" است. وی که دوبار نامزدی اسکار را در جیب دارد -یک بار در سال 2003 بخاطر "در امریکا" و دیگری در کنار لئو دیکاپریو در "الماس خونین"- در این فیلم خوب ظاهر میشود، اما در نقشی فرعی، بی اهمیت، تعجب برانگیز و نه چندان به یاد ماندنی... سایر هنرپیشه ها، منجمله رابرت کارلایل، هم هیچ گلی به سر فیلم نمیزنند.د. این فیلم را نبینید. بدون شک دیدن دوباره و چندباره ارباب حلقه ها، یا انتظار برای هری پاتر، یا نارنیای بعدی به تماشای چنین مزخرفی میارزد.