Perfect Stranger 5.5
بعد از روشن شدن برق ها، بغل دستی در حالیکه خمیازه میکشد: "آقا شرمنده، من وسطای فیلم خوابم برد، بالاخره کی دختره رو کشته بود!!؟"
الف. دوست دوران کودکی روینا پرایس، خبرنگار یکی از روزنامه های زرد نیویورک، چند روز قبل از کشته شدن با او تماس گرفته و از برقراری ارتباط نامشروع با هریسون هیل، صاحب یکی از بزرگترین شرکت های تبلیغاتی میدان مدیسون --پایتخت صنعت تبلیغات دنیا-- خبر میدهد. روینا که قتل دوستش را با این موضوع مرتبط میداند، برای سردرآوردن از ماجرا به استخدام شرکت "هیل" درآمده و سعی در نزدیک شدن به هریسون میکند...
ج. اگر از بالا به فیلم نگاه کنیم، با داستان رقیقی روبرو هستیم که چیز خاصی برای گفتن نداشته و دائما در حال تلوتلو خوردن میان مینی داستان های فرعی ست که تماشاگر ایده ای راجع به اولویت و اهمیت آنها ندارد —گفته میشود پنج پایان بندی مختلف برای فیلمنامه در نظر گفته شده بوده! و به عبارتی انتخاب قاتل واقعی برعهده تهیه کنندگان و کارگردان بوده است—. بازی ها بلا استثنا متوسط —از ویلیس گرفته تا ریبیزی— و عناصر تعلیق، رنگ و رو رفته و کشکی! اند... با اینحال باید اعتراف کرد که فیلمنامه جز در یکی دو مورد، فاقد هرگونه حفره ایست و از عنصر منطق روائی نهایت استفاده را برده است.
د. در مجموع، اگر از داستان های کاراگاهی و جنائی پر تعلیق لذت میبرید، این فیلم به رقم نقاط ضعفش، قادر خواهد بود یک و نیم ساعت، وقت شما را پر کند. فقط بخاطر داشته باشید: "با مغز خاموش"، تکرار میکنم: "با مغز خاموش"...