Smokin' Aces 7.0

تک خال های سوزان

الف. اف.بی.آی، پس از سال ها تلاش، تقریبا موفق به شکست مافیای "لا کاستا نوسترا" شده است. آخرین و مهم ترین گام باقی مانده، از میان برداشتن مهره اصلی: "پرایمو اسپراتزا" خواهد بود. آنها موفق میشوند یک جنایتکار تازه به دوران رسیده به نام بادی اسرائیل، موسوم به تکخال، را مجاب به شهادت در دادگاه علیه پدرخوانده کنند. اما قبل از اینکه دستشان به او برسد خبردار میشوند، اسپراتزا برای کشتن اسرائیل یک جایزه میلیون دلاری تعیین کرده، و عنقریب، سیل آدمکش های حرفه ای به محل اقامت تکخال جاری خواهد شد.ا
دو نفر از بهترین مامورین اف.بی.آی، برای نجات تکخال، عازم پنت هاوس وی -که تحت تدابیر شدید امنیتی است- در هتل نوماد لاس وگاس میشوند، درحالیکه کلکسیونی از قاتلین درجه
یک، تورنمنت مرگباری برای بدست آوردن جایزه برپا کردند.ا
ب. تقریبا اکثر منتقدین، تک خال های سوزان را با فیلم های کوئنتین تارانتینو مقایسه کردند. ضرباهنگ توفنده، پیوند دنیاهای مجزا و موازی تبهکاران به داستانی واحد و پروپیمان، استفاده از شخصیت های محوری متعدد و عمیق در مقابل تمرکز بر قهرمان و بدمن واحد، و خون بارش های مکرر، باعث شده چنین نظری چندان بی راه هم نباشد. این فیلم به زعم بازی های خوب، خط داستانی سر راست و در عین حال پیچش های دراماتیک و اتفاقات غیر منتظره، اثری دیدنی از کار درآمده، و تماشای آن برای افرادی که با دیدن مقدار متنابهی خون، مشکلی ندارند، حتما
توصیه میشود.ا
ج. جو کارناهان، با ساختن فیلم هشت هزار دلاری! "خون، جیگر، گلوله و اکتان"! به شهرت رسید. منتقدین و جشنواره ها به اتفاق، سال 1999 را به میمنت تولد یک غول جدید در عالم سینما جشن گرفتند -البته نه دیگه به این شوری-. وی سپس در سال 2002، "نارک" را بر اساس فیلم کوتاهی از خودش-در زمان دانشجوئی- و با کمک و مشارکت ری لیوتا ساخت. درخشش نارک در
جشنواره ها نظر بسیاری سنگین وزنان هالیوود را به سوی او جلب، و مسیر ترقی را برایش هموار نمود. پروژه بعدیش با هریسون فورد، پس از بروز مشکلاتی در تهیه متوقف شد. تام کروز از کارناهان برای کارگردانی ماموریت غیرممکن سه، دعوت به همکاری نمود، ولی مذاکراتشان به جائی نرسید: کارناهان علاقمند به خط داستانی تیره تری، در مورد شبه نظامیان آفریقایی بود، در حالی که کروز، حال و هوای تماشاگر پسند را ترجیح میداد. این شد که کارناهان باز به ریشه هایش بازگشت و تک خال های سوزان را ساخت. فیلم بعدی وی، "جاز سفید" و درباره یک پلیس فاسد لوس آنجلسی خواهد بود.اینهم آدرس وبلاگ جناب کارناهان (ضمنا بنده رفاقت مختصری هم با ایشون دارم، اگه کاری چیزی داشتید بفرمائید!!!)
د.
بازی ها در مجموع قابل قبول اند: ری لیوتا مثل همیشه محکم از عهده نقشش برآمده، رایان رینولدز بعد از تعداد زیادی فیلم دبیرستانی از نخستین نقش جدی اش سربلند بیرون میاید، بن افلک حضور کوتاه، اما موثری را تجربه کرده، جرمی پیون گاهی زیادی مایه رفته اما در مجموع بازی قابل اعتنایی از خود ارائه نموده، آلیشیا کی، به عنوان یک خواننده -در دنیای واقعی- بخوبی توانسته در نقش یک مزدور باور پذیر به نظر آید، و...، تنها زانوی لرزان، بین هنرپیشه ها کسی نیست جز اندی گارسیا، که بنظر میاید هنوز در حس و هال "پدرخوانده" است. بازی وی اگرچه در مجموع قابل قبول از کار درآمده، اما همچنان نچسب و اغراق آمیز است.ا
از نکات منفی فیلم، میتوان به اشکالات خط سیر داستان و گاهی اوقات عدم وجود منطق روائی اشاره نمود که البته با توجه به رویکرد کارگردان، آنقدرها هم مهم نیست!ا